شاعرها روح لطیف و ذهن دغدغهمندی دارند. وقتی قلم به دست میگیرند درکنار بیان احساساتشان نمیتوانند از روزمرگیها و مسائل اجتماعی چشم بپوشند. هر اتفاقی از دریچه حساس چشم آنها به عمق جانشان رخنه میکند و درقالب واژه بر کاغذهای سفید باز میتابد.
نیره فتحی، شاعر چهلوسهساله محله حجاب، نیز دغدغههای اجتماعی را از دریچه احساس خودش میبیند و مخاطب را با خود همراه میکند. به تازگی کتاب «منظومه احساس» به قلم او منتشر شده است.
نیره از نسل دخترانی است که برای شعرخواندن و شعرگفتن فضای اجتماعی کافی نداشتند، اما او ذوق و شوقش را در دفتر شعرش ماندگار میکرد. دفتر شعرش از چهاردهسالگی با او همراه بود و بسیاری از دلنوشتههایش در آن ثبت میشد.
شعف اولینباری را که شعرش در یک رسانه خوانده شده است، اینطور تعریف میکند: دبیرستان بودم که یکی از شعرهایم را برای یک برنامه تلویزیونی فرستادم. شعرم مربوطبه بهار بود و طبیعت. کارشناس ادبی برنامه شعرم را با نام خودم خوانده و درباره آن نظر کارشناسی هم داده بود. خودم آن برنامه را ندیدم، اما همسایهمان وقتی اسم من را شنید، خودش را به مادرم رساند و گفت «بیا که دارند شعر نیره را در تلویزیون میخوانند.»
مادرم بعد از شنیدن آن شعر، من را تشویق کرد و گفت «از کی تاحالا اینطور زیبا مینویسی؟» او یکی از دفترهای قدیمیاش را نشان میدهد و میگوید: به مادرم نگفته بودم که شعر میگویم؛ البته انشاهایم خوب بود و همیشه آنها را برایش میخواندم، ولی شعرهایم را بیشتر برای معلمم میخواندم.
علیرغم شعرهای امروزی نیره که بیشتر اجتماعی و عاشقانه هستند، مضمون شعرهای او در نوجوانی بیشتر برگرفته از طبیعت بود. چند شعر جالب هم در همان دوران نوجوانی درباره قصص قرآنی سرود؛ مانند داستان حضرتیوسف (ع) که برای معلم ادبیات و قرآنش خواند.
معلمهای خوشفکرش هم وقتی دیدند استعداد او در مرحله شکوفایی است، به او کتاب هدیه میدادند تا بیشتر از قبل بخواند. نیره نقش معلم را مهم میداند و میگوید: در دوران نوجوانی وقتی تشویق معلم و خانواده را داشته باشی، مسیر خودت را پیدا میکنی. من هم با راهنمایی معلم ادبیات، کتابهایی را که مناسب بود، میخریدم و ساعتهای زیادی را در کتابخانه مدرسه میگذراندم. حتی تابستانها بیکار نمیماندم و در کلاسهای فوقبرنامه ادبی شرکت میکردم.
نیره بعداز دیپلم ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. از سال۷۹ با تولد پسرش دوباره دست به قلم برد؛ اینبار شعرهای عاشقانه مینوشت و خیلی جدیتر از قبل، شعرهایش را با تاریخ در دفترش ثبت میکرد.
با خندهای تعریف میکند: گاهی نیمهشبها یک بیت از شعری به ذهنم میرسید، از خواب بیدار میشدم و دنبال کاغذ و قلم میرفتم. همسرم با تعجب میپرسید «چه میکنی؟» و وقتی به او میگفتم قبل از اینکه شعر از ذهنم بپرد، باید آن را بنویسم، خندهاش میگرفت. اما همیشه تشویقم میکرد.
وقتی بچهها از آب و گل درآمدند، نیره تصمیم گرفت به دانشگاه برود. سال۹۱ وارد رشته معماری شد که از نگاه دیگران هیچ ارتباطی به شعر نداشت، اما خودش معتقد است خلاقیتی که رشته معماری در ذهنش ایجاد کرده، باعث میشود اشعار بهتری به ذهن او خطور کنند.
در کتابخانهاش کتابهای زیادی به چشم میخورد، اما از میان آنها کتابهای محمدعلی بهمنی و حسین منزوی بیشتر خودنمایی میکنند. کتابی از استاد بهمنی را در دست میگیرد و میگوید: گاهی در یک روز بیش از پنجشعر میگویم و گاهی یک ماه میشود که شعری از ذهنم نمیگذرد. برای شعر خوبگفتن باید زیاد مطالعه داشته باشیم و من هم کتابهای این دو شاعر را بیشاز بقیه دوست دارم. اهل داستان و رمان هم هستم، اما داستانهای کوتاه.
با اینکه حوصله رمانهای طولانی را ندارد، نوشتن زندگینامه خودش را شروع کرده و تا نیمههایش پیش رفته است. موضوع چاپ کتاب که مطرح میشود، برایمان تعریف میکند: سهسال قبل در فضای مجازی تبلیغی دیدم که مربوط به استادی از کرمانشاه بود و جمعی از شعرای کشور را در صفحهای مجازی دور هم جمع کرده بود. مدتی شعرهایم را برای او فرستادم و با نظرات فنی که درباره وزن شعرهایم ارائه میکرد، روزبهروز پیشرفت کردم.
سیدسجاد جمشیدی وقتی دید شعرهایم مخاطبپسند است، پیشنهاد کرد با چهار شاعر از دیگر شهرهای ایران کتاب مشترکی چاپ کنیم. من هم استقبال کردم و موضوع را با همسرم درمیان گذاشتم. به این صورت اولین کتاب مشترکم را با ویراستاری استاد جمشیدی و با نام «پس کوچههای شعر» به چاپ رساندیم.
فتحی با اعتمادبهنفسی که بعد از چاپ کتابش پیدا کرد و بازخوردهای خوبی که از شاعران شهرهای دیگر گرفت، به فکر چاپ کتابی مستقل افتاد؛ او میگوید: با ۵۷ شعر کتاب «منظومه احساس» را چاپ کردم. البته تعداد شعرهایم بیشتر بود و کتاب دیگری هم در دست چاپ دارم. اما برای این کتاب، شعرهایی را انتخاب کردم که بیشتر مضمون عاشقانه دارد. شعرهایم جدید است، البته چند شعر از قدیمیها هم با ویرایش در کتابم هست.
او درباره نامی که برای کتابش انتخاب کرده است، توضیح میدهد: سبک اشعارم کلاسیک است. اوایل مثنوی میسرودم، ولی الان بیشتر غزل میگویم. نام کتاب که «منظومه احساس» است، ایهام دارد. منظور از منظومه، شعری است که دارای نظم است و حس لطیف شاعرانه را منتقل میکند. از طرفی میتوان گفت شعر شبیه منظومه شمسی است که قلم و زبان میچرخد تا این احساس لطیف در جهان هستی پراکنده شود.
من معتقدم وظیفه شاعران این است که بین زمان قدیم و جدید پلی بزنند؛ یعنی شعر با سبک قدیم، اما با زبانی نو بسرایند. ما باید زبانمان را از کهنگی درآوریم و از واژگان امروزی استفاده کنیم تا عامهپسند باشد.
فتحی میگوید: گاهی با صدای خودم شعرهایم را بازخوانی کردهام، اما هر کاری تخصص خودش را میخواهد. چند تا از شعرهایم را گویندههایی که متخصص این کار هستند، برایم بازخوانی کردهاند و روی کلیپی گذاشتهام و در فضای مجازی منتشر کردهام که بازخورد خیلی خوبی هم داشته است.